در یک مقاطعی از زندگی هرچه میدوی انگار در حال دویدن روی تردمیل هستی؛ کارها پیش نمی روند؛ خبرهای خوب نمی رسد؛ مقاصد دور از دسترس و حتی دست نیافتنی ب نظر می رسند.
+خیلی دوست دارم بیشتر بنویسم اما تجربه چندانی ندارم ک مثل یک پیر با تجربه ب خودم و همه کسانی ک در این مقطع از رکود هستند تسکین دهم :
"همه چیز درست می شود.می دانم باورش سخت است اما این روزها هم می گذرد و آنقدر روزهای خوب می آیند ک خاطره این روزها را از خاطرت می زدایند. این ها و آن ها همه بخش هایی از زندگی اند تلخ و شیرین؛ پستی و بلندی؛ همین ها زندگی را می سازند."
یکنفر حرف های بالا را ب من بگوید دست بگذارد روی شانه ام و همین حرف ها را بگوید گاهی خودت خیلی چیزها را بلدی و میدانی اما باز نیاز داری از زبان یک نفر دیگر هم بشنوی تا ته دلت قرص شود و آرام بگیری.
بنظرم الان ازدواج برای آقایان خیلی خیلی خیلی نسبت ب گذشته راحت تر شده
امروزه زن ها تکلیفشان با خودشان روشن است.
کاملا مستقل بار می آیند قادر ب اداره یک زندگی ب تنهایی هستند فنون مدیریت و اقصاد را خوب یا تا حد قابل قبول می دانند
ب راحتی بسیاری از کارها را بدون نیاز ب شوهر ب انجام می رسانند و می توان ب عنوان یک نیروی کمکی بسیار کارآمد روی آن هابرای تشکیل یک زندگی مشترک حساب کرد.
اما اینکه امروزه ازدواج یا انتخاب همسر برای خانم ها ب همان اندازه آسان شده باشد موافق نیستم.
حالا مساله ازدواج برای یک زن فقط شوهر کردن نیست، بلکه پیدا کردن مردیست ک توانمندی های زن را ببیند و باور داشته باشد او در حل بسیاری از مسائل و سپردن بسیاری از مسؤولیت ها قابل اعتماد است.
هیچ بُردی مطلق نیست. شما در هیچ دادگاهی پیروز قطعی نخواهید بود. همواره خسارتی هست، هزینه ای ک باید بپردازید، چیزهایی ک باید از داشتنشان چشم بپوشید و یا مواردی ک بهشان رضایت دهید.قرار نیست همیشه حق ب حق دار برسد! رنگ عدالت واقعی را در این دنیا نخواهید دید. از پله کمالخواهی و ایده آل گرایی بیایید پایین.لبخند بزنید؛ شما قرار نیست یک تنه تمام دنیا را بر وفق مراد کنید
درباره این سایت